7/29/2004
من برگشتم
ما برگشتیم.این مسافرت هم مثل همه مسافرت ها خیلی خوش گذشت.از راه شمال رفتیم اردبیل و بعد هم سرعین(22کیلومتری اردبیل ).وقتی بابام گفت می خواهیم بریم چند روز سرعین بمونیم فکر نمی کردم جای خیلی جالبی باشه ولی واقعا قشنگ بود.تقریبا شبیه طرقبه بود .پنج شنبه و جمعه هاش بینهایت شلوغه . اندازه یک دنیا که فقط آب معدنی داشت(البته قابل ذکر که استخرهای آب معدنیش اصلا تمیز نبود) اسم های جالبی هم داشتن مثلا آب معدنی« گاومیش گلی»یا «سری سو»و از این جور اسم ها.تقریبا 90% ساختمانهای اونجا هتل یا مسافرخانه بود. هتل های خیلی خوبی داشتن و از همه این ها بهتر هوای اونجا بود که واقعا محشر بود .سرمای کوه های سبلان باعث شده بود که هواش مثل هوای پائیز بشه اونم درست در وسط تابستون.بهترین سوغات اونجا عسل و صنایع دستی مثل گلیمه. اونهم عسل سبلان.پیست اسکی «آلوارس»و تلکابینش هم از جاهای دیدنیش بود.خلاصه اینکه ارزش یک بار دیدن رو داره.برگشتنا هم از راه تهران اومدیم.درست راه برگشتمون بر عکس راه رفتنامون بود.خشک وگرم وهمش کویر.ولی واقعا شکوه وعظمت کویر هم دیدنیه.اماهمه اینها چه اون کوههای یک پارچه سبز شمال و چه اون کویر خشک یک چیز رو به ذهن القا می کنن اونم اینکه واقعا خالق بی نظیری داریم.یک هنرمند بی رقیب.
در حاشیه مسافرت:
ــ یک جا توی راه بزرگ نوشته بود:بفرما "زیــــــــــــتــون".
ــ شب رو نیمکت های کنار دریا یک دختر و پسری کنار هم نشسته بودن و پسره داشت" خط" می نوشت و دختر فقط به دست های اون نگاه می کرد .
ــ توی ماشین همش نوار" سیاوش "می گذاشتیم اونم همش اون ترانش میومد که می گه «اگه تو بری ز پیشم من همون قناری میشم که....»
ــ یک مغازه نوار "گوگوش" رو گذاشته بود تا جایی هم که تونسته بودصداشو زیاد کرده بود.
ــروی پرده یکی از سینما های شهرهای توی راه فیلم" دختر ایرونی" بود.
وخیلی بهانه های دیگه برای اینکه .......
معنی جمله های بالا رو فقط یک نفر می فهمه .