8/08/2004
بایددستهای مادران فقط جایگاه بوسه فرزاندانشان باشد
همیشه باور داشتم ودارم که تنها موجودی که حتی بدترین نوعش هم(البته به نظر من نوع بد نداره)قابل احترام و دوشت داشتن "مــــــــــادر".کسی که عاشقی واقعی رو باید از اون یاد گرفت.هر سال روز مادر که می شه یادم می یاد که چقدر مامانم رو اذیت کردم.چقدر آزارش دادم. دلم می خواد یه جوری بهش بگم که چقدر پشیمونم از اشتباهاتم.
از اینکه گاهی از روی ناراحتی صدام رو بلند کردم ویا چیزی ازمن خواسته و به حرفش نکردم و خیلی اشتباهات دیگه.دلم می خواد بهش بگم که چقدر دوستش دارم و می دونم زندگیمون بدون لحظه ای حضور اون سرد و خاموشه. ولی همیشه یه چیزی مثل غرور و شاید بهتر بگم خجالت نمی گذاره که حرفهای دلم رو بهش بگم .احساس می کنم اگه این حرفها رو بزنم همه اطرافیانم بهم می خندن.
نمی دونم چرا این جور حرفها و این جور ابراز محبت برای خیلی ها خنده داره. شاید از بس که سطحی به این رابطه های پاک نگاه کردیم و از بس که این حرفهای صادقانه رو به زبون نیاوردیم .هر کس رو که می بینیم اینقدر راحت ابراز محبت می کنه باور نمی کنیم .بابام یک بار گفت که بوسیدن پدر و مادر عبادت.یادم نیست که این جمله رو ازقول کی گفت ولی از اون روز به بعد به بهانه های مختلف مامانم رو می بوسم و احساس می کنم که چقدر خوشحال می شه . از نگاهش می فهمم که تو دلش برام دعا می کنه. چه انرژی می گیرم و بااطمینان کامل میرم دنبال کارهام. چون می دونم با دعای اون بیمه شدم.
ولی وقتی هم که می رنجونمش احساس می کنم تنهایم و هر کاری می کنم با تردیده .واقعا لحظات بدیه.برای همین زود میرم و با یک بوسه از دلش در میارم.و چقدر مادرهاراحت می بخشن اونقدر راحت که گاهی به بزرگی دلشون که مثل دریا همه بدی های فرزندانشون توش حل می شه حسودیم می شه .اگه کفر نباشه باید بگم که همه مادر ها قابل پرستشند.