5/05/2005


هر وقت از کنار یه باغچه­ی پر از بنفشه رد میشم، احساس میکنم تمام بنفشه­ها با کنجکاوی منو نگاه میکنن. درست مثل وقتی که از کوچه های قدیمی شهر رد میشی و تمام زن هایی که عصر­ها، از بیکاری جلوی در خونه هاشون میشینن- تا آفتاب غروب کنه و بچه هاشون از مدرسه و شوهراشون از سر کار بیان خونه- و با نگاهی کنجکاو، عبور تو رو تماشا می کنند.



از این به بعد می­ ­خوام لینک وبلاگ هایی رو که میخونم و متن­­­های زیبایی دارن، در آخر هر پست قرار بدم که دوستان دیگر هم بخونن و حالشو ببرن.

و شروع میکنم با آقا رضای عزیز که فکر میکنم از لینک های دائمی اینجا بشه و بادکنک مشرقی که این پستش حرف نداشت.