7/05/2005
پری
چقدر حالات روحیش به من نزدیک بود؟! دنبال همون چیزی بود که من دنبالشم! تنهاییش رو می شد از تک تک برخورد اطرافیانش باهاش فهمید . خستگیش ، از آدمهایی که فکر می کنن عقل کلن و برای بالا بردن یکی ، یکی دیگه رو می کوبند، خسته از آدمهایی فقط ایراد می گیرن ، برام کاملا قابل لمس بود. تند راه می رفت . همش عجله داشت . یک دفعه دلش جایی می رفت و ... چقدراز اون قسمت فیلم که با نامزدش تو رستوران بودن خوشم اومد . اون دقیقا تمام حرف آدمی مثل من بود . تمام درد من ! اینکه بعد از کلی حرف ، طرف مقابلت برگرده بگه : تو به اینها اعتقاد داری؟؟؟ کسی که فکر می کنی نزدیک ترین شخص به درونیته و اونوقته که برای گریستن بهانه ای نمی خوای ، اونوقته که برمی گردی به جایی که از اونها فرار کرده بودی! چون حداقل اونها اگر دردت رو نمی فهمند ، نیشتر هم به قلبت نمی زنند.