9/27/2005
پراکنده ها
تا شروع شدن فیلم یه ساعت وقت داشتم. یه سر رفتم کتابفروشی "امام" نه به قصد خرید کتاب که گذروندن وقت و احیانا انتخابی برای خرید در روزهای آینده. سر خرید MP3 Player زیاده روی کردم در نتیجه این ماه از کتاب خبری نیست. تو کتابفروشی چشمم به "تاکسی نوشت ها" افتاد. به خودم که اومدم، دیدم تو سالن انتظار سینما نشستم و سه چار تا از داستانهاش رو هم خوندم. خوشبختانه ارزون بود. و بهترین جمله ای رو که در مورد کتاب می تونم بگم_با توجه به اینکه هنوز تا آخرش نخوندم_ همون جمله ی پشت جلد کتابه: " آثار ناصر غیاثی راحت خوان است و درک و لذت بردن از آن چندان دشوار نیست".
و اما فیلم ... ماهی ها عاشق می شوند یا The fishes fall in love که به نظر من fish در اینجا صحیح تره چون خودش اسم جمعه و فقط وقتی fishes به کار می برند که منظور گونه های مختلف ماهی باشه و نه تعداد بیشتر از یک ماهی. و با توجه به فیلم منظور ماهی قزل آلا بود نه انواع ماهی ها. در نتیجه fish بهتر از fishes است.

موضوع فیلم چندان کشش و جذابیتی نداشت... یک ماجرای عشقی قدیمی ناکام مانده و یک ماجرای عشقی تازه شکل گرفته که شباهت زیادی با همتای قدیمی اش دارد و می رود که به سرنوشت همان دچار شود. آنچه که زیبا بود و قابل به عرض مناظر و صحنه های بسیار دیدنی بود. از انواع غذاهای تزیین شده گرفته تا صحنه هایی از دریا به هنگام غروب و طلوع و طوفانی بودن و آرامش و ... و البته صحنه هایی که مربوط به بازار شهر بود نیز زیبایی فوق العاده ای داشت.
در حاشیه: هر نمای نزدیکی که از گلشیفته ی فراهانی نشون میداد، آب از لب و لوچه ی چند جوون مجردِ همجوار من آویزون می شد، توی یکی دو تا صحنه هم که از اون عشوه های همیشگی اش اومد، آه و اوه این مجردها بد جوری بلند شد، کم مونده بود بکشن پایین و ... . یاد فیلم "سینما پارادیزو" افتادم.

سوئیچ می کنم به یه موضوع کاملا متفاوت...
از پروژه ی کارشناسی دفاع کردم ... از این به بعد میتونین مهندس صدام کنید. همونطور که حدس می زدم اینم مثل خیلی از چیزای دیگه اون طوری که به نظر میرسه نیست. حالا چندین راه پیش رو دارم... کارشناسی ارشد تو ایران که همون پارسال قیدش رو زدم و گذاشتمش برای اونایی که میتونن این سیستم آموزشی رو تحمل کنن... کارشناسی ارشد در آن سوی مرزها که با جیب خالی فعلا مقدور نیست ... کار در مشهد که حقوقش به اندازه حقوق یک شاگرد نانواییست بل کمتر ... کار در جنوب یا به صورت مشخص تر عسلویه ... احتمالا تا قبل از عید پست هایی رو از رو سکوهای نفت خواهم نوشت ...