10/24/2005
داره کم کم ازش خوشش میاد، به نظرش اونا خیلی خل اند! بعد از سه بار جواب رد شنیدن باز دوباره تولد امام حسن رو بهانه می کنن واجازه می گیرن که بیان خونشون.
اخه یکی نیست بهش بگه بابا ما نه جمال داریم نه کمال!
اولا نمی تونست حرفاشو باور کنه اما نمی دونم چرا تازگی ها...
چقدر احساسهای وحشتناکی میاد سراغش ، اگه مامانش اینا بگن خوبه ، با خودش می گه : از دست من خسته شدن می خوان پرم رو باز کنن! اگه بگن ما نمی دونیم با خودش می گه: سرنوشت دخترشون براشون مهم نیست ! اگه بگن : بده ، خوب نیست می گه: نمی گذارن خودم تصمیم بگیرم! اه ه ه ه ه ه
چقدر تصمیم گرفتن سخته، بخوای همسفر بقیه راه زندگیت رو انتخاب کنی . کسی که می تونی باهاش به اوج بری یا به قعر زمین !
برای اینکه آروم بشه یادش میاد ، توی این شبهای عزیز که مهمونه ، صاحب خونه ردش نمی کنه ، و هر چی ازش بخواد بهش می ده! اما از خودش مطمئن نیست ، که واقعا مهمون خوبی بوده یا نه؟ اصلا چه فرقی می کنه ، صاب خونه گفته : همه می تونن آرزوها و خواسته های یک سالشون رو از من بخوان ، نگفته که ، فقط اونایی که خوبن!
میره مفاتیح رو بر می داره ، دعای کمیل رومیاره و شروع می کنه ، معانی فارسیش رو خوندن ... بی اختیار اشکاش سرازیر می شه ...
{ پروردگارا نیابم برای گناهانم آمرزنده ای و نه برکارهای زشتم پرده پوشی ، مولای من ، چه بسیار بدی ها که از من دور ساختی و چه بسیار زشتی ها که از من پوشاندی ... و چه بسیار ستایش نیک که شایسته اش نبودم.. بسی بزرگ است بلایم وبدی حالم از حد گذشته ، و زنجیر علایق خانه نشینم کرده... تو بزرگتر از آنی که از نظر دور کنی کسی را که خود پروریده ای یا دور گردانی کسی که خود نزدیکش کرده ای... پس اگر بنا شود مرا بخاطر کیفرهایم در زمره دشمنانت قرار دهی ، گیرم که من بر غذاب و سختی وارد شده صبر کنم، اما چگونه بر دوری از تو طاقت آورم ... گیرم که حرارت آتش دنیا را هم تحمل کنم ، چگونه چشم پوشیدن از بزرگواریت را برخود هموار سازم ... محبوب من ، معبودم ، برایم بیامرز گناهانی را که فرو ریزد بدبختی ها را ، برایم بیامرز گناهانیکه ، دگرگون سازد نعمت ها را ، برایم بیامرز گناهانیکه مانع از استجابت دعایم می شود، برایم بیامرز آن گناهانیکه بلا نازل کند، پس خدایا عذرم بپذیر، دعایم مستجاب کن ، و به آرزویم برسان و مرا از فضل خویش نا امید مفرما ... چگونه پاسخی نشنوم در حالیکه تو بر سخنانم شنوایی... تو مرا به حال خود نخواهی گذاشت که این بسیار از تو دور است و چنین گمانی به تو نیست ...}
با خوندن این جملات احساس می کنه دیگه تنها نیست ، حالا مطمئنه هر تصمیمی بگیره بهترین تصمیمه ! چون یک نیروی ماورای طبیعی مواظبشه و حتی یک لحظه تنهاش نمی گذاره...
پروردگارا ، معبودا، محبوبا ،... ازهیچ بنده ای ، از هیچ بشری ، هر چقدر هم که در معیار سنجش تو بد باشن ، لذت عبادتت رو دریغ نکن !