11/28/2005
یک عاشقانه ی آرام
خیلی ناز بود!
ممنون پسر شجاع !
این قشنگ ترین کتابی بود که به پیشنهاد یک نفر خوندم. از نوشته های " نادر ابراهیمی " قبلا کتابی در مورد زندگی نامه امام خمینی خونده بودم ، اونجا هم خیلی از قلمش خوشم اومد. هنوز" یک عاشقانه آرام " رو تموم نکردم اما دلم نیومد ازش چیزی ننویسم . به قول پسر شجاع خیلی آروم و آرامش دهنده بود . وقتی شب تا نیمه شب بیدار بودم و می خوندم ، اونقدر آروم شدم که توی حال خوابم برد . چند وقتی بود که خسته بودم و خودم رو با کارهای روزمره اونقدر خسته می کردم که فرصت فکر کردن و لذت بردن و عاشق شدن رو نداشته باشم! اما این کتاب یک حس آشنا رو دوباره تو وجودم زنده کرد . دوباره به نمازم صفا داد و به دعاها و راز و نیازهام عطر و جلا . شایددوباره شدم همون بهارو خزوون رو هم به عشق اومدن بهار دوباره تحمل کردم.
توکل گنجی که با امید به خزانه دار عالم ، دزدیدنی و تموم شدنی نیست .
" چرا ناامیدان ، دوست دارند که نا امیدی شان را لجوجانه تبلیغ کنند؟ چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی و ازلی _ ابدی قلمداد کنند؟ چرا پوچ گرایان ، خود را ، برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می جنگیم ، پاره پاره می کنند؟ آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری شان به تن و روح دیگران سرایت کند ، دلیل بر رزالت بی حساب ایشان نیست؟
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه یی از این سفر دشوار ، گرفتار نا امیدی نباید شد . من می گویم : به امید باز می گردیم – قبل از آنکه نا امیدی ، نابودمان کند."
" یک عاشقانه ی آرام " صفحه 47