11/18/2004
واقعا دیگه نمی دونم چکار کنم .
11/17/2004
آتش!
بياين دور آتيش خودمون رو گرم کنيم.



امضا: حامد.
11/02/2004
چقدر سرده
چقدر اینجا سرده!
چه بوی غربت عجیبی اینجا پیچیده ، انگار همه چیز و همه کس با هم غریبه اند.
چند وقت پیش وقتی اینجا میومدم تمام وجودم گرم می شد. و انرژی وصف ناپذیری برای ابراز...
چقدر اینجا سرده!
از سرما دیگه انگشتام رمقی برای نوشتن ندارن. اما نه، شاید اگه قلبم یخ نزده بود بازم می شد نوشت، اما حالا دیگه خیلی دیره . اونم مثل انگشتام یخ زده.
چقدر اینجا سرده!
بیایم در این شبهای عزیز برای آب شدن همه یخ ها دعا کنیم.
التماس دعا