بالاخره بعد از کلی بالا و پایین کردن کتاب هایی که شاید کمترین ارتباط موضوعی رو با همدیگه دارن و زیر و رو کردن افکار، تصمیم گرفتم که از بین حدود 60 کتاب نخونده و خاک خورنده در قفسه، از "یادداشت های یک دیوانه"، (گوگول، ترجمه ی خشایار دیهیمی) شروع کنم و کردم. به این دلیل که بعد از خوندن کتاب های جناب داستایوسکی که بد جوری دهن ما رو سرویس کرد، می خواستم ببینم چه ویژگی هایی ازنوشته های داستایوسکی مربوط به روس بودنش و چه مقدار از اون ها مخصوص به خودشه و از طرفی خیلی علاقه داشتم بدونم این جناب گوگول که می گن نویسنده های بعد از اون همگی از زیر شنل ایشون در اومدن، چه تخم دو زرده ای گذاشتن که شدن شایسته ی این همه تعریف و تمجید. و البته این کتابی که شروع کردم یه جور دست گرمی محسوب می شه برای "نفوس مرده"، کتابی که گوگول 12 سال از عمرش رو صرف نوشتن این کتاب کرد. مقایسه کنید با داستایوسکی که به ندرت (یکی دو تا از) کتابهاش بیش از یک سال وقت گرفتن برای نوشته شدن. و پس از نفوس مرده پروژه عظیم "جنگ و صلح" جناب تولستوی رو در پیش دارم که احتمالا باید در چند فاز و با کمک دسر هایی از قبیل "پیکر فرهاد، عباس معروفی" هضم ش کنم. (ناگفته نماد که پیکر فرهاد ِ عباس معروفی از نظر حجم دسر محسوب می شه و گرنه از لحاظ محتوی چنین جسارتی در حق جناب معروفی شایسته نیست).
نتیجه ی این مطالعات رو هم اگه توفیق خدمت گذاری داشته باشم و البته کمی هم حوصله، در پست های بعدی عرض می کنم.