نیره، دختر خاله م و مریم، زن ِ پسر خاله م باردارن، چون هر دو شون دختر دارن و پسر می خوان... تکتم، زن اون یکی پسر خاله م، پسر داره و دختر می خواد... زن ِ همسایه به امید داشتن فقط یه پسر، برای پنجمین مرتبه بار دار شده... دختر همسایه و شوهرش هم سه سال از ازدواجشون گذشته و زندگی براشون یکنواخت شده. در نتیجه تصمیم گرفتن بچه دار شن... زنی که تازه زاییده بود، تو بیمارستان آهسته به دوستش گفت: "این یکی رو نمی خواستیم، از دست در رفت" ...
چه امیدی می توان داشت به مملکتی که نسل آینده اش یا پیامد هوسی آنی و غفلتی توامانست، یا وسیله ایست برای سرگرم کردن و تنوع بخشیدن به یک زندگی یکنواخت، و یا حداکثر طاقیست برای جور کردن جفت.